شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ بيچاره عروسک دلش ميخواست زارزار بگريد ، اما خنده را بر لبانش دوخته بودند !
سبحان.
دلش ميخواست زارزار بگريد..
از کجا متوجه شديد؟...
خودش بهم گفت.. در گوش من گفت..
چرا جواب نميدي؟
ببخشيد عزيزم.. به کل يادم رفته بود..
فعلا که چيزي نگفته اگر خبري شد بهت ز ميزنم ميگم باشه..
برای مشاهده پیام های بیشتر لطفا وارد شوید
vertical_align_top